سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگکد ماوس

دل نوشته ها
 

به یاد آن چشم ها می نویسم که چشمی به پاکی چشم عشقم نیافرید آنکه چشم را آفرید...

به زلالی آن کلام و اندیشه..

چشمهای پاکش را عاشقم..

آه عشق من...

یاد باد زیر درختان آلو ،پای آن کوه بلند...

بهانه های کودکی خویش را به رخ باد می کشاندی

و سرمست رقص گیسوانت را عروس سازهای رودخانه سنگی،

میان آغوش هستیت می کردی..

و من عریان میان آن پیچ و تاب ها پی چشمان پاکت می گشتم...

به صدای قلبت ، آنزمان که ترانه های سکوت نظاره گر این اشتراک بود..

گوش ها را همه از صدای من بودن تهی کرده بودم..

 و قلب من در میان سنگ های سبز نما که خاکستری را بهانه دل شکستگی هایشان از صبوریها کرده بودند،

عاجزانه گوش های پر از صدای عشق بودنت را می خواند...

چه گویم از آن روز که تکرار نشد..

ما دو معصیت بر این جهان و دو هدیه بر آن جهانیم...

 ما ندانسته گمشده کوچه های بن بست به فرمان طبیعت رمیده از چنگ طوفان زمانیم...

 یک اشاره برای من و تو بودن، برای اشتراک دو سینه ی پر از تب کافیست..

از عشق می خوانیم عشق من نه از آن اشاره..

(س ک و ت)




نوشته شده در تاریخ شنبه 91/6/11 توسط حامد
درباره وبلاگ

حامد

www.Hamed_H1368@Yahoo.com