و من....
من که تو هستم...
این بار ساعتم را شکستم...
بیهوده صدایش نفس رهگذران بود
نازک نفسان در قفس خاطره ها بود
و پرواز..
بی زمان...بی مکان...
تا اوج ندیدن...هوس ثانیه ها بود...
و تو...
تویی که منی...
آهنگ تو بودن...چه چه چلچله ها بود
بی خود شدن از خود،رسم آواز و صدا بود..
و چه عاشقانه بود...
***
چه زیبا اشک هایم را در" چینی ترک خورده" تنهاییت جمع کردی
چه شاعری را پشت نغمه های بی صدایت پنهان کردی
با من بخوان...آهسته بخوان...
چشم هایم زنده چشمان توست
دست هایم نیمه دستان توست
روح تو پاکی جسم خسته ام
جسم تو آبی روح رسته ام
و دگر بار...
با من بخوان...آهسته بخوان...
(س ک و ت)
نوشته شده در تاریخ جمعه 90/1/19 توسط حامد