و تو آمدی...
دیدی آن لحظه که من می خواندم..
شادی از پنجره ها باز پرید...
پشت این پنجره ها را دیدی؟!!...
سرو آزاد مرا بوسیدی؟!..
چشم هایت باز شد... آزادی را دیدی..
لحظه های ناب خندیدن را..
باز با چشم سیاهت چیدی...
(س ک و ت)
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/1/17 توسط حامد