اگر مانده بودی ، تو را تا به عرش خدا می رسوندم
اگر مانده بودی ، تو را تا دل قصه ها می کشوندم
اگر با تو بودم ، به شب های غربت که تنها نبودم...
اگر مانده بودی ، ز تو می نوشتم، تو را می سرودم....
مانده بودی اگر نازنینم،زندگی رنگ و بویی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت، با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پر شکسته، مانده بودی اگر بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان، مانده بودی اگر همسفر داشت
هستیم را به آتش کشیدی
سوختم من ندیدی، ندیدی
مرگ دل آرزویت اگر بود...
مانده بودی اگر می شنیدی
با تو دریا پر از دیدنی بود،شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران،در کنار تو بوسیدنی بود
بعد تو خشم دریا و ساحل،بعد تو پای من مانده در گل
مانده بودی اگر موج دریا، تا ابد هم پر از دیدنی بود
با تو و عشق تو زنده بودم
بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی را با تو
مانده بودی اگر می سرودم
«...»