و این از بخشندگی آتش است...!!
بر خاکی سرخ تمنای بخشش می کنم
تا از آن همچون نهالی نو برویم....
دل نوشته ها |
||
در آتش کلمات،قصه ها همچون درختی سبز می سوزند.....
و این از بخشندگی آتش است...!! بر خاکی سرخ تمنای بخشش می کنم تا از آن همچون نهالی نو برویم.... نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/7/26 توسط حامد
یاد دارم شبی از نیک نامی بدچاره گان روزنکی از شکافی نازک پدید آمد خسته خسته از کنچ چشمی دوان دوان و سو سو با خاک قرین آمد تو گویی از مصنوع های جهان خارق بود اما او نورکی رها شده از یک فرشته بود از یک تبلور به زیبایی یک شقایق از سوی مشرق آمده از بی کران رهگذران پاک باز با یک فطره اشک سوی خاک.... گر همراه با شبنمی بر خاک ناز کند مغرور،مهجور،محجوب،مجنون،مجنوز، ز یک جام ساغر زنند اکنون که بر خاک سو کرده از خاطرات عبور خواهم کرد از درختی سبز،از بهشتی مست... همراه گلی،بر کهکشانی سرخ عبور خواهم کرد و تو ای سلطان شبهای تنهایی به یاران،...به آشنایان ........ بگو... کی باز آیی!!
نوشته شده در تاریخ شنبه 88/7/11 توسط حامد
|