سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگکد ماوس

دل نوشته ها
 

و نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست.

مرگ وارونه یک زنجره نیست.

مرگ در ذهن اقاقی جاریست.

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.

مرگ با خوشه انگور می آید به دهان.

مرگ در حنجره سرخ- گلو می خواند.

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.

مرگ گاهی ریحان می چیند.

...

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد.

و همه می دانیم

ریه های لذّت ، پر اکسیژن مرگ است.

?á ÊÞÏíã ÔãÇ(سهراب)?á ÊÞÏíã ÔãÇ




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89/8/27 توسط حامد

در قید نیم با چه بندم می کنی ...... با عقل نیم از چه پندم می کنی

.

سوار بر پهنای رودخانه ای از خون خدایان.... به کجا می روی آخر

       با ترانه هایم آشنا نیستی؟!!!

ندیدی آن روز، ما می خواندیم سرودی که هیچ آشنا نبود

اما نگاهت را ندیدی چه عاشقانه بود....!!

          با که نشسته ای که نگاهت را از من دور می کند

چشمانت را از من بر مدار.....گوش هایت را به من بسپار

         قایقت غرق خواهد شد....

از جزیره ی بی خداوندی هان دور نشوی

            با خدای شهر آشنا نشوی... هان گوش هایت را به من بسپار

       ز رنگ آبی رود ناگران شدی....رودت را از خونم سرخ کردم

       جاری نبود رودت .... سنگ را برداشتم...

            آری ؟ راست میگویم...جاری کردم..

        اما تو از فاصله گفتی و باران را بهانه کردی...

   قایقت غرق خواهد شد...چشمانت را از من بر مدار

 




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/8/9 توسط حامد
درباره وبلاگ

حامد

www.Hamed_H1368@Yahoo.com